لیلی نام دیگر عشق است

گذشت 
میان ما وشما نیزهرچه بود گذشت
به قول قیصر عاشق اگرچه زود گذشت

به عمر رفته ی خود گفتم ای عزیز ببخش!
میان گریه و لبخند گفت چه سود؟گذشت!

در این جهان شما بس که بی قرار شدم
گسست تار من از بند بند پود گذشت

نه سوز شعله  شفا شد نه عشوه های طبیب
که سوختم به هوای تو همچو عود گذشت

قرار بود که لیلای من شوی  دنیا!
قرارو بی قراری ما مثل دود گذشت

تو بی وفا شده ای نشانه اش پیداست
میان من وتو ای عشق هرچه بود گذشت

لیلی نام دیگر عشق است...

می دانم که

باور نمی کنی

 به جای

چشم هایت

به جای
پیشانی ات
 به جای

دست هایت

من هرروز
خاطره 
نگاه نجیبانه ات را
دلتنگی هایت را
دوستت دارم های

نگفته ات را
حسرت هایت را
میله های قفس ات را
تنگی وخفقان

سینه ات را
بوسه هایت
را
بر شعر های قدیمی

می بوسم!
می دانی که 
ازچه حرف می زنم
لعنت بر شرم

که تورا

میان آتش آن سالها 

تنها گذاشت!
 

 

 

لیلی نام دیگر عشق است...

آریمن عاشق اموپنهان نمی کنمامابرای عاشق ماندنهرگزبه فتح تن «او»نمی اندیشم!همین کهمی دانم جایی نفس می کشدوچای اش رابا لبخندمی‌نوشدهمین که بدانم«آزاد» استوپنجره خانه را باز  می کندوبه رهگذران لبخند می‌ز لیلی نام دیگر عشق است...ادامه مطلب

من که امسال به دیدار دل گمشده ام خواهم رفت

مست وهشیار به دیدار دل گمشده ام خواهم رفت

چند سالی است به  دیدار غزل رفته ام و عالی بود

مثل دلدار  به دیدار دل گمشده ام خواهم رفت

 

 

 

لیلی نام دیگر عشق است...

می گوید؛ اینقدر عاشق نباش!این شعر ها آخر دست دیوانه ات می کند.مجنون می شوی!سرمی گذاری به کوه وبیابان!رسوا می شوی!برایت حرف در می آورند! می گویم یک بار دیگر هم  گفته ام من شعر عاشقانه نمی گویم تنها گاه لیلی نام دیگر عشق است...ادامه مطلب

بال وپر می زنم به دیدن توفاصله بین ما که یک قدمی سترد پای اش کنار ساحل هستشاعری که  هنوز دم به دمی ست کافی است از اتاق وپنجره اتزیر چشمی به کوچه سر بزنیمی توانی ببینی ام تنهامثل دیوانه ها به پرسه زنی  لیلی نام دیگر عشق است...ادامه مطلب

خسته ام تنها وسرگردان ام اما باز می خندمگوشه ای کز کرده ام با فکر یک پرواز می خندماین که می گویم ملالی نیست زیبا جان ملالی هستزندگی را دوست دارم این که با آواز می خندممی رود این روزهای سخت و دل آزار م لیلی نام دیگر عشق است...ادامه مطلب

حلال ام کن اگر گاهی تو راباعشق بوسیدم

شراب ناب لب های تو را از دور نوشیدم

حلال ام کن اگر که بی اجازه عاشق ات بودم

تو را مثل خدای آسمان ها می پرستیدم

چه می دانی چه شب هایی که از دلتنگی و دوری

هزاران غنچه در آن گوشه ی لب هات می دیدم

نه ازلب های تو کم شد نه از لبخند های تو

اگرچه ازنگاه تو شراب شعرها چیدم

تمامش می کنم سهم من از تو عشق بازی نیست

حلال ام کن اگر خواب تو را  در  شعر دزدیدم

حلال ات باد اگر ازمن شراب شعر نوشیدی

حلال ام کن اگر جام تو را با عشق نوشیدم

لیلی نام دیگر عشق است...

نازنین!به چه کسی مربوط است؟!که وقتی چایت را می نوشی به یاد که لبخند گوشه لب هایت می شکوفد؟که وقتی با آن موهای شانه کرده اترو به دوربین لبخند می زنیبرای که نشانه می فرستی؟که  چرا تازگی هادوباره قلبت به لیلی نام دیگر عشق است...ادامه مطلب

گرفتارم به برق چشم هایی
که هم آتش وهم آتش نشان است

درون سینه ام از آتش  او
شراری روشن  از آتش فشان است

سخن در پرده می گویم که آتش
 به جان  عشق های بی نشان است

درون سینه ام گر آتشی هست
چراغی روشن از این داستان است

دل هرکس به جمعی هست روشن
دل ما جمع  موی این فلان  است!

لیلی نام دیگر عشق است...